لابلای باران هم آلت است

شعر گفتیم و بی شعوری خواندنم

لابلای باران هم آلت است

شعر گفتیم و بی شعوری خواندنم

ابطال این شدم

خونم دلم در خودکار بود و این صفحه شد کرام الکاتبینم



آن رفیقی که در اندیشه ی گرگ حاضر بود


آن نمازی که نخواندیم و همش باطل بود


آن خدایی که در ِ قلب مرا بسته زد ِ انگار


آن عشق تو و تکرار پَسِ  تکرار






م.مسکوت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد