لابلای باران هم آلت است

شعر گفتیم و بی شعوری خواندنم

لابلای باران هم آلت است

شعر گفتیم و بی شعوری خواندنم

داستان من و تو

از پشت تمام افکار و واژه ها خودم را بیرون کشیدم و این شد انشای جهان من و تو


فقط برای من و تو



به گریه دار ترین خنده ی تو

به خنده دار ترین گریه ی من

به تمام حرف های سکوت من و تو

به تمام کشتن خود من

به تمام شانه های بی تفاوتی تو

--------------

این آخرین بغض سکوت جهان من و تو

این رابطه شک میان من و تو

این جدایی/آپوکالیپس جهان من و تو

این شعر آخرین حرف من

این سکوت آخرین حرف تو

-------------

ما ندارد جهانی که نباشد با من و تو

یک دریا بود میان ماهی من و تو

اسیر ماهی دریا بودم من

آزاد بودم در دریای خیال تو

در این جای داستان که رسیدم من

چه گوارا هم گریه شد

از گنجشک تنهای باران خورده ی انشای من و تو



م.مسکوت


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد